شیخ اسمعیل هشترودی

 

 

 به " صدر " نشینان تاریخ معاصر آذربایجان

 

 شیخ اسمعیل هشترودی

 

مجتهدی سیاستمدار و سیاستمداری مجتهد

رضا همراز

انقلاب مشروطیت یکی از نادر انقلابهای اصیلی بود که اکثریت قریب به اتفاق طبقات مردم در شروع و تکوین آن دخیل بودند . در این انقلاب بزرگ شهری ؛ دهاتی ؛ روحانی ؛ تجار و ... دست در دست هم داده و نسبت به پیشرفت آن از جان و دل مایه گذاشتند . یکی از طبقاتی که پا به پای دیگران در این نهضت و یا انقلاب شرکت کردند ؛ طبقه علما بودند و در راس آن ثقه الاسلام شهید ؛شیخ سلیم هریسی ؛ شیخ محمد خیابانی ؛ شیخ اسمعیل نوبری ؛ میرزا جواد ناطق ؛ میرزا علی واعظ ؛ شیخ اسمعیل هشترودی و ...

اگر چه برای افراد یاد شده در سطور بالا یادداشتها یا چیزهایی نوشته شده که یقینا حق مطلب ادا نگردیده اما متاسفانه برای جمعی از آنها نیز مثلا به یک مقاله چند سطری کفایت گردیده که حقیقتا ظلم و جفا در حق آنها است . یکی از افراد واجدالشرایطی که مستحق تحقیق در شرح حال وی است مرحوم حاج شیخ اسمعیل هشترودی می باشد که به حق از مفاخر و بزرگان کم طالع تاریخ معاصر آذربایجان می باشد . شادروان شیخ اسمعیل هشترودی جزء منتخبین مردم آذربایجان در دور دوم مجلس شورای ملی بودند که در زمان خود مصدر خدمات چندی گردیده بودند . منجمله  در واقعه شوم پارک اتابک و محاصره شدن ستارخان دست اندر مداخله برای برقراری صلح داشت و نیز همان کسی بود که بعد از بسته شدن مجلس به دست یپرم خان ارمنی به نمایندگی دموکرات ها به بازار رفت و باتفاق شیخ محمد خیابانی نطق مفصلی به نفع مجلس نمود . از اوصاف چشمگیر و سایر خدمات وی به جامعه علمی همین بس که وی دو دانشمند بی نظیر به عرصه ی وجود آورده بود . استاد زنده یاد محمد ضیاء هشترودی  * و شادروان پروفسور محسن هشترودی که خدمات فرزند اولی متاسفانه همچو پدر در طاق نسیان گذاشته شده اما خوشبختانه برای فرزند دوم چیزهایی در دسترس است که نسبت به شناخت خدمات و نبوغ وی کمک می کند . شادروان شيخ اسمعيل هشترودي پدر پروفسور محسن هشترودي از جمله روحانيون عاليقدر و مبارزه بود كه دوشادوش ساير علماي متعهد و دهها تن از معممين مبارز در صف اول انقلاب مشروطه رل بس مهم و با ارزشي را بازي كرده و تا مرحله آخر نهضت مردم تبريز نيز مردم را همراهي نمود. اين عالم مجاهد در سمتهاي نمايندگي مردم در انجمن هاي ايالتي آذربايجان  و مجلس شوراي  ملي و در ساير سنگر ها توانست با ابراز لياقت و شايستگي خدمات ارج داري  به انقلاب و مردم ميهنش انجام دهد وي از جمله مرداني پيشگامي بود كه به محض استشمام رايحه دل افروز آزادي با كمال صداقت وخلوص قدم پيش گذاشت و خود را وقف بهزيستي هموطنانش كرد  وبا شركت در اغلب زمينه هاي مبارزه در پيروزي انقلاب مشروطيت سهم عمده اي را به عهده گرفت . مرحوم شيخ اسماعيل هشترودي مدتها پيش از صدور فرمان مشروطيت فعاليت هاي سياسي خود را با عضويت در انقلابي ترين سازمان يعني اجتماعيون وعاميون تبريز كه كميته مركزيش مركز غيبي ناميده ميشد شروع كرد و بزودي توانست در اين تشكيلات انقلابي شايستگي خود را نشان دهد و چنان محبوبيتي در بين مردم پيداكند كه از سوي اهالي تبريز به سمت نمايندگي مردم در دوره دوم مجلس شوراي ملي انتخاب ميشود و دراين سمت در برابر روسيه تزاري در جريان اولتيماتم ايستادگي كرد و دين خود را ادا نمود و نام خود را به عنوان مدافع حقيقي استقلال و تماميت ارضي ايران به ثبت رساند. ساده زيستي او هنوز هم در منطقه هشترود و تبریز زبان زد عام وخاص است .

" روحانی فاضل و وارسته و دانشمند عالی مقام شادروان شیخ اسمعیل هشترودی از دودمانی پاک و نجیب ؛ بعد از طی تحصیلات مقدماتی در آذربایجان برای دست یابی به مدارج عالی و تکمیل دانش خود و به رسم معمول آن عهد به عتبات عالیات عزیمت نمود و در نجف الاشرف مرکز علم  و متون اسلامی که درآن روزگار یکی از عظیم ترین دانشگاههای جهان تشیع محسوب می شد کسب فیض کرد . اساتید بزرگوار و نامداری که وی در محضر آنها به تلمذ پرداخته می توان مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی ( 1365-1277 ؛آخوند خراسانی صاحب کفایه و حامی مشروطه و سایر علمای طراز اول آن دوره اشاره کرد .

آن شیخ متقی و پاکدامن توانست در مدت بیش از ده سال در حلقه ی شاگردان خاص اساتید نامدار حوزه ی نجف الاشرف قرار گرفته و سطوح عالی درس های حوزوی را از محضر پر فیض شان تلمذ نمایند و در حوزه ی درسی بزرگان و اکابر علما به تکمیل معارف اسلامی بپردازد و به درجه ی منیع اجتهاد نایل و به اقلیم فقاهت راه یابد . در این موقع بود که بنا به درخواست و اعلام نیاز به وجود ایشان به موطن خود بازگشته و در بدو ورود با استقبال پر شور مردم سرفراز تبریز مواجه گشت . چنانکه اشاره گردید در بدو ورود به تبریز در حلقه یاران ؛ دوستان و سیاستمداران وقت قرار گرفته و با پیش زمینه قبلی مورد اعتماد آنها واقع شد . یاران و به عبارتی مجاهدین مشروطه وقت را غنیمت شمرده و از تجارب وی توانستند به نحو شایسته ای استفاده کنند . شادروان حاج محمد علی بادامچی مرد سیف و قلم در نامه ای به سید حسن تقی زاده در مورد این شیخ جلیل القدر می نویسد : ... و حضرات رفقا خاصه حضرت سید المحققین و آقای نوبری و یکانی و آقا میر شفیع و آقا میر محمود دوافروش و بلوری و واعظ همه عرض فدویت و ارادت را دارند و جناب آمیرزا رضا خان [ تربیت  ] هم پست آتیه مشروحا وضع فرقه را عوض می کند . امروز به طهران مکتوب می نوشت به حضور مبارک نتوانست عریضه عرض بکند و از قرار مکتوب طهران گویا جناب آقا شیخ اسمعیل هشترودی خواسته که رسما داخل فرقه باشد . شعبه پارلمانی عذر آورده اند که شما در خارج کار بکنید به حال ما خوب است . گویا نخواسته اند قبول نمایند ؛ با این اعتذار در کرده اند . ولی گمانم این است که اگر مشارالیه رسما داخل فرقه و شعبه پارلمانی باشد در تبریز خیلی فایده و تاثیر دارد . زیرا محله دوه چی و امیر خیز مرید او هستند و به گفته او بی نهایت اعتقاد دارند .ممکن است با وجود بودن او در فرقه زیاده از دویست نفر در تبریز داخل فرقه باشد . البته این نکته را رعایت فرموده در این باب شرحی به طهران مرقوم نمائید و از این جا هم رفقا و بنده همین نکته را به طهران نوشتیم  ...

اگر چه شادروان نصرت الله فتحی در میان سخنوران و ناطقین سه تن را در اولویت قرار می دهد اما حقیقت این است که هنوز هم با غور به متون سالهای مشروطه می بینیم که در آذربایجان سخنورانی نیز بودند که متاسفانه در حق آنها اجحاف گردیده . مانند شیخ محمد خیابانی ؛ میرزا علی واعظ ؛ شیخ اسماعیل هشترودی ؛ شیخ رضا دهخوارقانی و ... در این اثنا به نطق های مرحوم هشترودی توجهی نگردیده . برای مثال به سطوری از یکی از نطق های وی را که به هنگام بسته شدن درب مجلس ایراد گردیده به اتفاق می نگریم :  ... بعد از شیخ محمد خیابانی ؛ شیخ اسماعیل هشترودی به جای نطق رفته و کمیت سخن را در باب بسته شدن مجلس رانده و گفت : وزراء به مقام نیابت سلطنت عرضه داشته اند که چون مدت قانونی مجلس منقضی شده است فلذا از آن مقام استدعا می نمائیم که به انفصال مجلس فرمان صادر فرمایند . بعد از این استدعا از مقام نیابت سلطنت فرمان انفصال مجلس صادر شده است . بلی مدت مجلس منقضی شد . لیک پیش از انقضای مدت از اکثر نقاط مملکت جماعتی که عددشان از عدد جماعتی که در هنگام انتخابات این نمایندگان را انتخاب کرده بودند بیشتر بود . همین نمایندگان را تا جمع شدن نصف بعلاوه یک نمایندگان دوره آتیه در مرکز در نمایندگی ابقا نمودند ؛ و نایب السلطنه و وزراء تا یوم بسته شدن مجلس , همین مجلس را به رسمیت می شناختند . نایب السلطنه دستخط به همین مجلس می فرستاد و کارهای مهم را به این مجلس ارجاع کرده ؛ حل آنها را از این مجلس می خواستند و رئیس الوزراء وزراء را در این مجلس معرفی کرد و هکذا . اگر این مجلس قانونی نبود ؛ بر حسب قوانین اساسی که در دست داریم . نایب السلطنه بنفسه حق منفصل ساختن را ندارد .” البته از نطق هایی که وی در مجلس دوم ایراد کرده در دسترس راقم نیست ولی از  پاره ای سخنانش که در دسترس است واقعا جالب می باشند .به عنوان نمونه می توان به گزیده سخنان وی که ذیلا تقدیم می گردد تمثیل جست :

" کناره گیری سپهدار تنکابنی:

روز 24 جمادی الثانی 1328 ؛ در مجلس به هیات وزیران اعتراض شد که چرا به استناد اصل 60 قانون اساسی برای پاسخگویی به پرسش ها و استیضاح های نمایندگان به مجلس نمی آیند و چرا رئیس الوزراء به جای حضور در مجلس به شمیران ( خانه ییلاقی اش) رفته و بدین سان بی اعتنایی می کند . در این باره آقا شیخ اسماعیل هشترودی از همه تندتر رفت و آشکارا اخطار نمود که چنانچه وزیران به مجلس و ملت اعتنایی ننمایند ؛ مجلس نیز به آنها اعتنایی نخواهد کرد و کابینه ی دیگری را تشکیل خواهد داد ."

 یا مثلا وی در نطقی دیگر که در مجلس شورای ملی ایراد کرد برای وزیر امور خارجه هنوز هم حلاوت دارد ؛ هنوز هم زیبائی اش را از دست نداده. به سطوری از نطق تاریخی یاد شده مرحوم هشترودی نظر می افکنیم .

...یک شق هم این بود که کمیسیونی انتخاب شود که آن کمیسیون مختار باشد از طرف مجلس در رای دادن بنده شخصا مخالف هستم . چنین کمیسیونی باشد که مختار باشد از طرف مجلس و اختیارش بجائی منجر شود که بروند با وزراء هم بسازند . بنده  شخصا باین کمیسیون رای نخواهم داد و عقیده هم ندارم در رای خودم که داده ام ابدا تزلزلی ندارم اما اگر یک کمیسیونی باشد که برود زمینه سازی بکند و بنظر مجلس برساند و خودش مختار نباشد مجلس مختار باشد بنده رای میتوانم بدهم نه اینکه مجلس اختیار خودش را به دیگری بدهد . چون این یک چیزی نیست که انسان بتواند اختیار خودش را به دیگری بدهد . بنده می گویم انسان در رای خودش باید مختار باشد نه اینکه اختیار را بدیگری بدهد و بگوید آقا من هیچ نمی فهمم تو مختار من هستی من رای ندارم هر چه میکنی بکن دست من باش و عقل من باش ولی چون نمایندگان ملت همه صاحب رای هستند این است که عرض می کنم هیچ کس نمی تواند اختیار خودش را بدهد به دیگری حالا اگر بعضی ها هم باشند که بدهند بنده که نمی توانم رای بدهم مگر اینکه کمیسیونی باشد که برود یک روز ؛ دور روز یا یک ساعت دو ساعت هر قدر وقت لازم دارند یک زمینه بسازند و به عرض مجلس برسانند و آن وقت باز مجلس در رای خودش مختار باشد بنده بآنقدر که می توانم این کمیسیون را رای بدهم .الا اختیار بدست کمیسیون باشد بنده این را هیچ عقیده ندارم ...

 حاجی شیخ اسمعیل مرحوم جهت احقاق حق و حقوق مردم آذربایجان از هیچ کوششی فروگذاری نمی کرد و هر چه در توان داشت خالصانه در طبق اخلاص می نهاد . بهترین دلیل و ادله برای سخن ما نامه ای است که به انشا و توقیع وی می باشد . متن نامه چنین است .

مرکز متحدین آذربایجان

( طهران )

به تاریخ 11 برج مهر ماه پارس ئیل 1305

مقام اقدس ریاست مجلس دارالشورای ملی شیدا... ارکانه

خاطر مبارک مستحضرند که مجلس شورای ملی ؛ ستون قائمه حاکمیت ملی و یگانه مشهر خود نمائی ملل بوده عظمت مقام و استحکام پایه دارالشورای نیز بسته به وجود وکلای لایقی است که واقعا منتخب آرزوی وجدانی و حقیقتا نماینده روح اهالی هستند . متاسفانه ایالت آذربایجان که پیش آهنگ تاسیس حکومت ملی و کرارا مصدر خدمات و فداکاریهای بزرگی بوده و حقا حق استدعای عطف نظر ؛ دقت و اختصاص محصوص از آن مقام مقدس دارد ؛ در عمل انتخابات دوره ششم به شهادت تلگرافات و نشریات و جراید به یک پرده های اسفناکی مواجه شد که گمان میرود تمایل روح آذربایجان و مختصات محیطی و احتیاجی آن خطه فداکار ابدا منظور نشده ؛ مسلم است این پیش آمدهای مرتب ؛ نتیجه مثبتی نبخشیده و غیر از یاس و نارضامندی عامه حاصلی نخواهد داد .

هیات متحدین آذربایجان به یک حس صمیمانه و پیش بینی صائبه استدعا دارند مقرر شود منتهای دقت و توجه در تدقیق اعتبارنامه های منتخبین و جریانات عمل انتخابات آذربایجان مبذول فرمائید که هرگونه نگرانی و تردید مرتفع و مزید امتنان و تشکر فوق العاده گردد .

                                                                     العبد هشترودی ( مرکز متحدین آذربایجان 1342 – طهران )

 مرحوم سید احمد کسروی در چندین جا از شیخ اسمعیل به نیکی یاد آورده در جایی نیز می نویسد : یک کاری که در همان روزها در تبریز رخ داد و می باید در اینجا بنویسم این بود که برخی از نمایندگان انجمن بکنار رفتند و دوباره دوازده تن که در پایین یاد می کنیم ؛ از سوی کمیسیون اعانه و سران آزادی برگزیده شدند و ستارخان و باقرخان نیز پیروی از مردم نموده خرسندی نشان دادند . اینک نامهای دوازده تن که می شماریم ؛ میرزا محمد تقی طباطبائی ؛ شیخ محمد خیابانی ؛ مشیر السادات ؛ شیخ اسمعیل هشترودی ؛ حاجی شیخ علی اصغر ؛ میرزا اسماعیل نوبری ؛ میرزا حسین واعظ ؛ حاجی مهدی آقا ؛ حاجی میرزا علی نقی گنجه ای ؛ حاجی میرزا ابراهیم تاهباز ؛ مشهدی محمد علی مطبعه ؛ حاجی میر محمد علی اصفهانی ؛ میرزا محمد تقی این بار نیز رییس برگزیده شد .  همچنین آن مرحوم جزء اشخاص مورد احترام و اعتماد انجمن ایالتی آذربایجان بود . هرجا که بلوایی رخ می داد ؛ ایشان  جزء اولین کسانی بودند که جهت سرو سامان دادن به آنجا اعزام می شدند . مثلا وی جهت حل اختلاف انجمن مشروطه بناب و سیف العلماء و نیز انجمن مشروطه مراغه از طرف انجمن ایالتی آذربایجان به آنجا اعزام و در کمترین زمان ممکن طرفین را به سازش وا داشته بود . یونس مروارید مصنف کتاب تاریخ مراغه حکایتی از شیخ به نقل از مجله خاطرات وحید بیان داشته که حائز اهمیت است : مرحوم حاجی میرزا عبداله سیفی بنابی یکی از معاریف شهر بناب در قسمتی از خاطرات  خود از اتفاقات دوره مشروطیت ( که در مجله وحید انتشار یافته است )  چنین می نویسد : در دوره مشروطیت قبل از اینکه محمد علی شاه مجلس را به توپ بسته و مشروطیت را از بین ببرد مشروطیت خواهی به اکثر شهرهای آذربایجان سرایت کرده بود و انجمن هائی تشکیل یافته بود و حتی در بعضی شهرستانها مجاهدان تشکیلاتی برای خود داشتند . از جمله شهرهائیکه مشروطه در آن نضج گرفته بود ؛ شهر بناب بود و جوانان هر روز به بیرون شهر رفته مشق سربازی یا مشق مجاهدی می کردند و هر کاری که تبریز می کرد اینها هم می کردند . پدر اینجانب هم جزء مشروطه خواهان بود و ریاست انجمن بناب را هم عهده دار بود . روزی خبر آوردند که حاجی اسماعیل هشترودی برای سرکشی  به امور آذربایجان آمده و اینک می آید تا از مراغه  و بناب نیز دیدن کند . بله گفتند این شخص برای بازدید .وارد بناب خواهد شد . بدین جهت اهل بناب از صغیر و کبیر از فعله  گرفته تا اصناف و تجار و عموم طبقات به پیشواز رفتند بطوریکه گوئی زندگی مردم بناب به بیرون شهر منتقل شده است ؛ یعنی از بناب تا مراغه طرفین جاده را ازچائی فروش تا کبابی بساط چیده بودند و مردم صف کشیده و تقریبا در صد جا گوسفند برای قربانی نماینده ملت نگاه داشته بودند که در مقدمش قربانی کنند .تاکنون چنین استقبالی از کسی دیده نشده است که بدون داشتن وجود تمهیدات مقدماتی چنین آماده گردد ؛ واقعا ظهور یک چنین احساساتی از عجایب بشمار بود ؛ در طرفی علما و در طرف دیگر سادات و آن طرف دیگر صف مجاهدان خود نمایی می کردند ؛ در بناب فقط یک مدرسه بود که منهم از شاگردان آن مدرسه بودم و مدیری داشتیم حاجی سعید نام . پدرم شاگردان را به صف کشیده و به آنها یاد داد که موقع رسیده مهمان دسته جمعی سرود بخوانند . پدرم خیال می کرد سرودی که ما خواهیم خواند سرود وطنی خواهد بود یا در وصف مشروطه غافل از اینکه مرحوم حاجی سعید این اشعار مذهبی را که ارتباط به مشروطه و آزادی نداشت به ما یاد داده بود .

اندرین خانه گر مسلمانی ؛ چون در آیی بجز نماز مکن ؛ لافگاه تو نیست خانه حق ؛ قصه بر خویشتن دراز مکن ؛ اما هنگام ورود شیخ اسماعیل هشترودی به بناب که عده کثیری هم از مجاهد و غیره از مراغه همراهش بودند چنان ولوله در شهر براه افتاده بود که کسی به اشعار ما توجه نداشت . فقط صدای ما با سایر صداها مخلوط شده بود . بالاخره مهمان وارد بناب شده و یکسر بخانه ما رفت و در آنجا پیاده شد . زیرا بطوریکه گفته شد پدرم رئیس انجمن بود . مرحوم شیخ اسماعیل دوازده روز در بناب ماند و به کارها رسیدگی کرد و مورد پذیرائی شایان توجه قرار گرفت . بطوریکه روزانه وقت نهار زیادتر از پنجاه مجموعه مسی غذا تهیه می شد و هم چنین بود در وقت شام بعد از مراجعت ایشان به مراغه به تبریز رفت و مرحوم میرزا محمد باقر ویجویه نویسنده کتاب بلوای تبریز را مهمان آورد که در حدود پنج ماه در منزل ما بود و روزها به عنوان یک تئوریسین به مسجد و انجمن رفته موعظه کرد و اصول مشروطه و آزادی را به مردم یاد می داد و نوشته های ارزشمندی را در باره مشروطه تهیه و از خود بجای گذاشت " و به همین جهت مرحوم کسروی در تهیه کتاب مشروطه بیشتر به نوشته های وی استناد می کند . "چندین مورد از چنین کارها ی مثبت وی را کسروی در کتابهای خود بیان کرده و از نیکنامی وی بارها یاد نموده است .

نامه ای از اسمعیل هشترودی

به عرض می رساند

انشاا.. الرحمن مزاج عالی در کمال صحت است . اسامی اشخاص محترم صاحب دسته که باتمام جدیت در مقابل استبداد وثوق الدوله قیام نموده و استقامت به خرج دادند تقدیم می کند . شاید در مواقع مهمه شناختن ایشان لازم گردد . العبد اسمعیل هشترودی

آقای حاجی اسمعیل                                                    آقای میرزا رضا خان

آقای ندیم باشی                                                             آقای سید موسی

آقای میرزا باقر خان  تنگستانی                                      آقای برهان الدوله

آقای میرزا محسن خان گرانمایه                                    آقای عماد الواعظین

آقای میرزا قوام الدین وکیل عدلیه                                  آقای نصیر حضور

و بیش از پنجاه نفر دیگر

آن مرحوم علاقه عجیبی به ستارخان سردار ملی داشت . هنگامی که ستارخان سردار ملی این گرد آزادی در پارک اتابک تهران مجروح گردید ؛ دوستداران وی از ته دل ناشاد و ناراحت بودند . یکی از این افراد مرحوم حاج اسمعیل امیرخیزی کاتب سردار ملی بود که در کتاب خود به این موضوع اشاره ها دارد . مولف کتاب قیام آذربایجان و ستارخان در مورد دلداری های خود به ستارخان و کسان دیگر یاد آورده ؛ از زبان سردار ملی می نویسد : " ... دل تنگ مدارید ؛ انشاا... تا چند روز دیگر زخم پایتان  خوب می شود و روزگاری خوش و خرم پیش می آید ؛ وضع زمانه از روز نخست چنین است ؛ روزی اگر بخلاف مراد باشد روزی هم موافق میل و آرزو می گردد . سپس نگاهی بمن کرد و فرمود من چندین باز زخم داشته بستری شده ام ؛ ابدا اهمیت نداده و خم بابرو نیاورده ام حتی دو باز نیز در تبریز در موقع انقلاب زخمی شدم یکی از دست و دیگری از شانه و خودتان می دانید که زخم شانه را اصلا بکسی نگفتم و با آن حال دست از جنگ و کوشش بر نداشتم و شب و روز در مقابل مستبدین سینه سپر ساختم ولی این زخم را بدان زخمها نتوان قیاس کر د؛ این زخم تاب و توان از دست من گرفته است . باز به دلداریش پرداختم و گفتم ابدا جای تشویش و نگرانی نیست ؛ در تهران جراحان ماهر از ایرانی و فرنگی بسیارند . بزودی زخم شمار را معالجه خواهند کرد . چندان از اینگونه سخنان گفتم تا اندکی بیارامید و زبان به شکایت باز کرد و از این و آن قدری گله کرد و از مرحوم شیخ اسمعیل هشترودی فوق العاده اظهار امتنان کرد و گفت صبح زود به دیدن من آمد و روی مرا بوسید و بسیار مهربانی و ملاطفت نمود و از این پیش آمد ناگوار بیش از انداره متاسف و متاثر بود . " زمانی که ستارخان با پا و دل شکسته مدتی در منزل صمصام السلطنه اتراق کرده بود روزانه دهها تن از مردم قدرشناس آذربایجان ؛ خاصه مردم فهیم تبریز به ملاقات وی می رفتند و از وی عیادت می کردند .  شادروان حاج اسماعیل امیر خیزی در باره این دوستی و مودت می نویسد : اولین شخصی که صبح روز یکشنبه پیش از همه در منزل صمصام السلطنه به عیادت آمد مرحوم شیخ اسمعیل هشترودی بود . وقتی که می خواست وارد اطاق شود می بیند که سردار در رختخواب دراز کشیده است ؛ بی اختیار اشک از چشمانش فرو می ریزد و از روی سردار بوسیده و مدتی او را تسلیت می دهد . واقعا مرحوم شیخ اسمعیل بیش از تمام وکلا در باره مرحوم ستارخان دلسوزی می کرد . "  مرحوم مهندس طاهر زاده بهزاد نویسنده کتاب پر ارج قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت تا به زنده یاد هشترودی می رسد از وی با صفت اجله علمای تبریز یاد می کند . همو نیز از ایشان به عنوان فرد مورد علاقه  و اعتماد سردار ملی عنوان می کند که در مراحل سخت به عنوان ریش سفید به رتق و فتق امور مردم کمک کرده و توانسته  اعتماد آنها را جلب نماید . شجاعت و صراحت در کلام وی هنوز نیز زبانزد می باشد . چرا که گاهی اوقات از دولت نیز انتقاد می کرد و از کسی ابایی نداشت . به عنوان مثال در باره یار محمد خان در مجلس شادروان هشترودی به زبان آمد و جوانمردی های او را در تبریز یاد کرده برفتار دولت با او ایراد گرفت . نیز خواهش کرد با او دژرفتاری نشود . وزیر داخله پاسخ داد با او و با همه دیگران خوش رفتاری خواهد شد .

بی تردید مردم آذربایجان و خاصه هشترود بزرگترین افتخارشان انتساب این فقیه و مجاهد فرهیخته و عالم فرزانه به شهر و دیارشان است .مع الاسف از تاریخ تولد ؛ تاریخ وفات و محل قبر وی تا به حال کسی سند و اطلاعاتی ارائه نداده . اما همین قدر است که وی مدتی زمان پهلوی اول را درک کرده و جزء مخالفین سر سخت کشف حجاب رضا خانی بود . نقل است که وی در جایی راجع به مسئله کشف حجاب چنین اظهار داشته بود :اگر من بمیرم حجاب از سر زنانتان بر خواهند داشت به روحانیت منطقه هشترود بگویید مواظب باشند . همچنین از وی تلگرافی در دسترس است که به رضا شاه مخابره کرده که متن آن به قرار زیر است :

مقام منیع حضرت اشرف اعظم آقای رئیس الوزراء دامت شوکته که در ظرف یک ماه قریب بیست فقره تلگرافات از آذربایجان رسیده و هیات متحدین آذربایجان را مامور رساندن آن به عموم اهالی و مجلس نموده اند حکومت نظامی مانع از انتشار آنهاست با عدالت و مملکت پروری بندگان حضرت اشرف عالی دور است که صدای ناله اهالی ستمدیده آذربایجان که عموم ملت سرتاسر با آنها هم آواز است بلا جواب بماند . مستدعی است در این امر مخصوص اجازه مرحمت شود که حکومت نظامی ممانعت ننماید .

از طرف هیات متحدین آذربایجان

اسمعیل هشترودی

 زنده یاد میرزا محمد علی صفوت تبریزی معارف پرور آذربایجان که در سال 1318 شمسی به تالیف و اتمام کتاب داستان دوستان پرداخته و تمام کرده بود از مرحوم شیخ اسمعیل هشترودی با عبارت مرحوم یاد می کند .

 منابع ؛ ماخذ و  توضیحات :

*یکی ازفرزندان حاج شیخ مرحوم؛زنده یاد محمد ضیا ء هشترودي در22 دي ماه 1276 در تبريز ديده به جهان گشود. مادرش كربلائي تحفه خانم از زنان پاكدامن روستاي سراسكند منطقه هشترود بود .به راستي كه ( مردان بزرگ در دامن مادران بزرگ  پرورش مي يابند ) مصداق اين مادر هشترودي است كه به وجودش همه مباهات دارند.   وی تحصیلات ابتدائی و علوم قدیمه را در مکاتیب سنتی  آن عهد انجام داده و در مدارس آلیانس ؛ سن لوئی و دارالفنون آنرا کامل می کند . در 1298 وارد خدمت دولت می شود  که تا حدود 10 سال در وزارت دارائی و بعدا در وزارت فرهنگ ( تدریس در مدرسه متوسطه شاهرضای مشهد ) مشغول بوده است .  از آثار قلمی ایشان می توان به  کتبی چون مبادی اقتصاد سیاسی یا اصول علم ثروت ملل  اثر شارل ژید فرانسوی که در سال 1307 شمسی به همت نشر بروخیم در تهران منتشر گردید . این کتاب قبلا در سال 1323 هجری با ترجمه و اضافاتی به توسط محمد علی فروغی سیاستمدار شناخته شده معاصر چاپ و نشر شد . مرحوم ضیاء هشترودی مقالات چندی نیز در مجلات معتبر آن عصر مانند یغما ؛ خورشید ؛ دانش و ... نوشت و چاپ کردند . وی بحق یکی از اعجوبه های زمان بود .متاسفانه در حق وی نیز بسان پدر مرحومش قصوری بس بزرگ گردیده .از وی آثار زیاد و رنگارنگی به یادگار مانده که به ذوفنون بودن ایشان می توان پی برد . ایشان در سال 1303 تذکره معروف خود را چاپ کرده است که آن را به سردار سپه تقدیم می دارند . در این کتاب بود که ایشان برای نخستین بار نیما یوشیج شاعر معروف و پروین اعتصامی همشهری خود را به عالم ادبیات شناسانید و معرفی کرد . از وی یادداشتها و آثاری ارزشمند دیگری در زمینه موسیقی ؛ اقتصاد ؛ نقد متون کهن ؛ ریاضیات ( در کتاب وی قضیه مهم و مبهم فراما که یکی از پیچیده ترین موضوعات ریاضیات بود به چالیش کشیده شده است ) به یادگار مانده است . به راستی که مرحوم ضیاء هشترودی منتقدی بلامنازع بعد از میرزا تقی خان رفعت بود . صرف نظر از آثاری که به اختصار ذکرش گذشت وی مدتی نیز روی به نشر روزنامه ای با عنوان " نامه عمل "  در سال 1301 پرداخت که یکی از روزنامه های موفق تاریخ مطبوعات ایران بود . فسوسا که این روزنامه که در هر هفته دو مرتبه منتشر می شد نتوانست بیش از ده شماره دوام بیاورد و عاقبت الامر متوقف می شود . کتاب اصول علم ثروت ملل در سال 1377 با مقدمه مرحوم حسین عظیمی در سلسله نشر فرزان چاپ گردید . متاسفانه مرحوم محمد علی فروغی ( ذکاء اللملک) از چه رو نام نویسنده کتاب را عنوان نکرده و کم رنگ جلوه داده بودند . کسی چه می داند شاید شادروان ضیاء هشترودی با مشاهده این نقیضه مجددا به ترجمه این کتاب که در مدارس عالی به عنوان کتب درسی تدریس می شد همت می گمارد ! در اینجا سوال دیگری برای خواننده عارض می گردد که مشروعیت آثار فروغی را زیر سوال می برد و آن اینکه شاهکار محمد علی فروغی یعنی سیر حکمت در اروپا ؛ همچنین رساله حقوق اساسی وی نیز شاید ترجمه باشد که متاسفانه فروغی ذکر نکرده !!

1-               سیری در تاریخ انقلاب مشروطیت – به کوشش : رضا همراز _ چاپ اول 1387 ؛ تبریز ؛ نشر یاران

2-               شیخ اسماعیل هشترودی – چهره گمنام و اندیشمند انقلاب مشروطه – احد علامی هشترودی ؛یادمان یکصدمین سالگرد انقلاب مشروطه / تبریز مرداد 1385 – خانه مشروطه /

3-               وقایع ناصری – شیخ رضا دهخوارقانی با مقدمه و به کوشش ؛ علی سیاهپوش/ نشر دنیا - 1356     تهران

4-               یادداشتهای شخصی نویسنده این سطور - رضا همراز

5-               تاریخ هجده ساله آذربایجان – احمد کسروی ؛ تهران ؛ نشر امیر کبیر ؛ چاپ دوازدهم 1378 تهران

6-               تاریخ انقلاب مشروطه – احمد کسروی ؛ تهران نشر امیر کبیر ؛ چاپ هیجدهم 1376

7-               قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران  ؛ مهندس کریم طاهر زاده بهزاد – نشر اقبال ؛ تهران 1363

8-               قیام آذربایجان و ستارخان ؛ حاج اسمعیل امیرخیزی ؛ نشر طهران تبریز

9-               مشاهیر آذربایجان ؛ صمد سرداری نیا

10-          تاریخ احزاب سیاسی ایران – ملک الشعرابهار

11-          مراغه – یونس مروارید / چاپ دوم ؛ تیر ماه 1372 ؛ نشر اوحدی – تهران /

12-          جای تاسف است که در یادنامه مرحوم پروفسور هشترودی مقاله یا یادداشتی دال بر زندگی خانوادگی و دودمان وی که در چنین کتبی معمول است به چشم نمی خورد. بنگرید – یادنامه دکتر محسن هشترودی ؛ گرد آوری هادی سود بخش ؛ چاپ اول 1380 – تهران ؛ نشر اوحدی

13-          نامه های مشروطیت و مهاجرت – به کوشش ایرج افشار؛ نشر قطره؛ تهران 1385

14-          اسناد مشروطیت –  خاطرات و اسناد مستشارالدوله تبریزی ؛ به کوشش ایرج افشار ؛ مجموعه دوم ؛ تهران 1362 ؛ نشر فردوس و ایران و اسلام

15-          بازیگران عصر طلایی – ا. خواجه نوری ؛ چاپ دوم 1357 – چاپخانه سپر تهران

16-          زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی پروفسور محسن هشترودی / انجمن آثار و مفاخر فرهنگی / تهران 1385

17-          تاریخ مشروطیت به روایت اسناد کتابخانه مجلس ( اسناد روحانیت و مجلس ) جلد چهارم به کوشش منصوره تدین پور با مقدمه استاد عبدالحسین حائری – تهران 1379 – نشر کتابخانه مجلس شورای اسلامی

18-          قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز / س . علی آذری / چاپ اول 1329 – تهران نشر صفی علیشاه

19-          روزنامه مجلس ؛ سال سوم ؛ شماره 133 – ص- 2 به نقل از کتاب انقلاب فراموش شده ( دولت های عصر مشروطه ) دکتر فواد پور آرین ؛ چاپ اول 1385 – تهران نشر چاپار